معنی فارسی distractible

B1

قابل حواس‌پرت شدن، ویژگی فردی که به راحتی توجهش از یک مطلب به موضوعات دیگر معطوف می‌شود.

Easily distracted; not able to concentrate.

adjective
معنی(adjective):

Capable of being distracted

example
معنی(example):

کودکان معمولاً بسیار حواس‌پرت هستند، به ویژه در محیط‌های جدید.

مثال:

Children are often very distractible, especially in new environments.

معنی(example):

حواس‌پرت بودن می‌تواند چالشی برای دانش‌آموزان باشد.

مثال:

Being distractible can be a challenge for students.

معنی فارسی کلمه distractible

: معنی distractible به فارسی

قابل حواس‌پرت شدن، ویژگی فردی که به راحتی توجهش از یک مطلب به موضوعات دیگر معطوف می‌شود.