معنی فارسی distributorship

B1

محل یا مقام توزیع محصولات به خرده‌فروشان.

The state or position of being a distributor, especially of goods.

example
معنی(example):

او نمایندگی برای محصول جدید را به دست آورد.

مثال:

She obtained a distributorship for the new product.

معنی(example):

داشتن نمایندگی می‌تواند سود قابل توجهی را به همراه داشته باشد.

مثال:

Being a distributorship can offer significant profits.

معنی فارسی کلمه distributorship

: معنی distributorship به فارسی

محل یا مقام توزیع محصولات به خرده‌فروشان.