معنی فارسی disturbingly
B2به طرز آزاردهندهای، به شیوهای که باعث ناراحتی یا اضطراب میشود.
In a way that causes worry, concern, or anxiety.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a disturbing manner.
example
معنی(example):
فیلم تصویری به طرز آزاردهندهای واقعی از خشونت داشت.
مثال:
The movie had a disturbingly realistic depiction of violence.
معنی(example):
رفتار او در طول جلسه به طرز آزاردهندهای غیرقابل پیشبینی بود.
مثال:
Her behavior was disturbingly erratic during the meeting.
معنی فارسی کلمه disturbingly
:
به طرز آزاردهندهای، به شیوهای که باعث ناراحتی یا اضطراب میشود.