معنی فارسی divaricating
C1به معنای انشعاب یا جدا شدن به دو یا چند جهت متفاوت، معمولاً اشاره به مسیرها یا طرفها دارد.
To diverge or separate into different directions or branches.
- verb
verb
معنی(verb):
To spread apart; to (cause to) diverge or branch off.
example
معنی(example):
راهها شروع به دیوارکیشن به دو مسیر جداگانه کردند.
مثال:
The paths began divaricating into two separate trails.
معنی(example):
بحث در حال دیوارکیشن بود و به نظرات متعددی منجر شد.
مثال:
The discussion was divaricating, leading to multiple opinions.
معنی فارسی کلمه divaricating
:
به معنای انشعاب یا جدا شدن به دو یا چند جهت متفاوت، معمولاً اشاره به مسیرها یا طرفها دارد.