معنی فارسی diversicolored
B1به معنای دارای رنگهای مختلف است.
Having various colors.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
باغ پر از گلهای نفیس رنگارنگ بود.
مثال:
The garden was filled with diversicolored flowers.
معنی(example):
او یک سویشرت رنگارنگ به مهمانی پوشید.
مثال:
He wore a diversicolored sweater to the party.
معنی فارسی کلمه diversicolored
:
به معنای دارای رنگهای مختلف است.