معنی فارسی doɴт-тαke-yoυr-eyeѕ-ғroм-тнe-тαrɢeт
B1عمل کردن، برای انجام دادن یک کار یا وظیفه به طور فعال و متعهد.
To perform an action or carry out a task.
- VERB
example
معنی(example):
مطمئن شوید که بهترین تلاش خود را در آزمون انجام دهید.
مثال:
Make sure to do your best on the exam.
معنی(example):
او تصمیم گرفت که پروژه را به تنهایی انجام دهد.
مثال:
He decided to do the project on his own.
معنی فارسی کلمه doɴт-тαke-yoυr-eyeѕ-ғroм-тнe-тαrɢeт
:
عمل کردن، برای انجام دادن یک کار یا وظیفه به طور فعال و متعهد.