معنی فارسی do out of
B2محروم کردن کسی از چیزی که حق او است.
To deprive someone of something that they are entitled to.
- verb
verb
معنی(verb):
To use unfair means to deprive (someone) of (something)
مثال:
That swindler did me out of £100.
example
معنی(example):
آنها سعی کردند او را از پولش محروم کنند.
مثال:
They tried to do him out of his money.
معنی(example):
اجازه ندهید کسی شما را از رویاهایتان محروم کند.
مثال:
Don't let anyone do you out of your dreams.
معنی فارسی کلمه do out of
:
محروم کردن کسی از چیزی که حق او است.