معنی فارسی do the job
B1انجام کار به معنای اتمام وظیفه یا مأموریتی است که به عهده فرد گذاشته شده است.
To complete a task or function as required.
- verb
verb
معنی(verb):
To work; to be successful; to solve a problem; to be sufficient or adequate to fulfill a purpose.
example
معنی(example):
او باید کار را به درستی انجام دهد تا دستمزد بگیرد.
مثال:
He needs to do the job properly to get paid.
معنی(example):
او برای انجام کار به موقع استخدام شد.
مثال:
She was hired to do the job on time.
معنی فارسی کلمه do the job
:
انجام کار به معنای اتمام وظیفه یا مأموریتی است که به عهده فرد گذاشته شده است.