معنی فارسی do things to

B1

انجام کارهای خاص برای رسیدن به یک هدف یا چاره‌اندیشی در یک وضعیت است.

To take actions or measures that influence a situation.

example
معنی(example):

شما می‌توانید کارهایی برای بهبود سلامتی خود انجام دهید.

مثال:

You can do things to improve your health.

معنی(example):

کارهای زیادی وجود دارد که می‌توانید برای کمک به محیط زیست انجام دهید.

مثال:

There are many things you can do to help the environment.

معنی فارسی کلمه do things to

: معنی do things to به فارسی

انجام کارهای خاص برای رسیدن به یک هدف یا چاره‌اندیشی در یک وضعیت است.