معنی فارسی doated
B1محبت بیش از حد کردن، در دقت و توجه به کسی یا چیزی، به ویژه شخصی که به او علاقهمندید.
To show excessive love or fondness.
- VERB
example
معنی(example):
او به نوههایش بسیار محبت میکرد و هر آخر هفته را با آنها میگذرانید.
مثال:
She doated on her grandchildren and spent every weekend with them.
معنی(example):
او بر روی مجموعه تمبرهای نادر خود محبت میکرد و اطمینان حاصل میکرد که هر کدام در شرایط عالی هستند.
مثال:
He doated over his collection of rare stamps, ensuring each one was in perfect condition.
معنی فارسی کلمه doated
:
محبت بیش از حد کردن، در دقت و توجه به کسی یا چیزی، به ویژه شخصی که به او علاقهمندید.