معنی فارسی doctorship

B2

دکترایی، وضعیت یا مقام یک پزشک.

The state or position of being a doctor.

example
معنی(example):

دکترایش پس از سال‌ها مطالعه به رسمیت شناخته شد.

مثال:

His doctorship was recognized after years of study.

معنی(example):

او آرزو داشت دکترایی در پزشکی کسب کند.

مثال:

She aspired to achieve doctorship in medicine.

معنی فارسی کلمه doctorship

: معنی doctorship به فارسی

دکترایی، وضعیت یا مقام یک پزشک.