معنی فارسی doddered,
B1فعل گذشته از dodder، به معنای به آرامی و با لرزش حرکت کردن.
Past tense of 'dodder', referring to moving in an unsteady manner.
- VERB
example
معنی(example):
او به آرامی و به طور نامنظم از میان جمعیت عبور کرده است.
مثال:
She has doddered her way through the crowd.
معنی(example):
پس از سالها لرزیدن، او سرانجام مسیرش را پیدا کرد.
مثال:
Having doddered around for years, he finally found his way.
معنی فارسی کلمه doddered,
:
فعل گذشته از dodder، به معنای به آرامی و با لرزش حرکت کردن.