معنی فارسی domestication
B2فرایند تطبیق و تربیت گونه‌های وحشی برای زندگی در کنار انسان‌ها و خدمت به نیازهای آن‌ها.
The process of adapting animals and plants for human use and companionship.
- noun
The act of domesticating, or accustoming to home; the action of taming wild animals or breeding plants.
The act of domesticating, or making a legal instrument recognized and enforceable in a jurisdiction foreign to the one in which the instrument was originally issued or created.
The act of domesticating a text.
اهلی‌سازی حیوانات برای توسعه انسانی ضروری بوده است.
Domestication of animals has been crucial for human development.
فرایند اهلی‌سازی شامل سازگار کردن گونه‌های وحشی برای استفاده انسانی است.
The process of domestication involves adapting wild species for human use.
معنی فارسی کلمه domestication
:
فرایند تطبیق و تربیت گونه‌های وحشی برای زندگی در کنار انسان‌ها و خدمت به نیازهای آن‌ها.
