معنی فارسی donsky

B2

دونسکی، به معنای مرتبط با قدرت و اقتدار، با ویژگی‌های نیکو در رفتار.

Describing someone or something that exudes a sense of authority or distinction.

example
معنی(example):

او حضوری دونسکی داشت که احترام را جلب می‌کرد.

مثال:

He had a donsky presence that commanded respect.

معنی(example):

جو دونسکی رویداد، حال و هوای شب را مشخص کرد.

مثال:

The donsky atmosphere of the event set the tone for the evening.

معنی فارسی کلمه donsky

: معنی donsky به فارسی

دونسکی، به معنای مرتبط با قدرت و اقتدار، با ویژگی‌های نیکو در رفتار.