معنی فارسی doo-lally
B2دورانی از ناامیدی یا خستگی عاطفی که ممکن است به دیوانگی برسد.
A state of silliness or confusion, often due to exhaustion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از بیدار ماندن تمام شب کمی دیوانه به نظر میرسید.
مثال:
He was feeling a bit doo-lally after staying up all night.
معنی(example):
به خاطر اشتباهات کوچک دیوانه نشوید.
مثال:
Don't go doo-lally over small mistakes.
معنی فارسی کلمه doo-lally
:
دورانی از ناامیدی یا خستگی عاطفی که ممکن است به دیوانگی برسد.