معنی فارسی doorkeeper
A2شخصی که مسئول کنترل ورودی یک مکان است و معمولاً بلیت‌ها را بررسی می‌کند.
A person who manages the entrance of a place, often checking tickets.
- noun
noun
معنی(noun):
The person in charge of an entryway, sometimes just a doorman, sometimes something more.
example
معنی(example):
نگهبان درب بلیت‌های همه را قبل از ورود بررسی کرد.
مثال:
The doorkeeper checked everyone's tickets before letting them in.
معنی(example):
به عنوان نگهبان درب، کار من خوش آمد گفتن به مهمانان و مدیریت ورودی بود.
مثال:
As a doorkeeper, it was my job to welcome guests and manage the entrance.
معنی فارسی کلمه doorkeeper
:
شخصی که مسئول کنترل ورودی یک مکان است و معمولاً بلیت‌ها را بررسی می‌کند.
