معنی فارسی dos
B1 /duːz/کارهای لازم یا درست، اقداماتی که باید انجام شود.
Things that should be done; guidelines for proper behavior.
- NOUN
example
معنی(example):
کارهاى لازم برای پروژه ساده است.
مثال:
The dos of the project are simple to follow.
معنی(example):
مطمئن شو که نکات ضروری را در زمان پخت و پز دنبال کنی.
مثال:
Make sure to follow the dos when cooking.
معنی فارسی کلمه dos
:
کارهای لازم یا درست، اقداماتی که باید انجام شود.