معنی فارسی doses

B1

دوزها، مقدار مشخصی از دارو یا ماده پزشکی که باید در زمان‌های معین مصرف شود.

Specific amounts of medicine prescribed to be taken at set intervals.

example
معنی(example):

پزشک چند دوز از دارو را تجویز کرد.

مثال:

The doctor prescribed a few doses of medication.

معنی(example):

مهم است که دوزهای خود را به موقع مصرف کنید.

مثال:

It's important to take your doses on time.

معنی فارسی کلمه doses

: معنی doses به فارسی

دوزها، مقدار مشخصی از دارو یا ماده پزشکی که باید در زمان‌های معین مصرف شود.