معنی فارسی dottard
B2لقبی برای فردی که به تدریج به سمت دوران پیری و زوال عقل حرکت میکند.
An old person, especially one who is senile or forgetful.
- NOUN
example
معنی(example):
آن پیرمرد یک داتارد بود که داستانهای زیادی برای گفتن داشت.
مثال:
The old man was a dottard with many tales to tell.
معنی(example):
از آنجایی که داتارد بود، او اغلب چیزها را فراموش میکرد.
مثال:
Being a dottard, he often forgot things.
معنی فارسی کلمه dottard
:
لقبی برای فردی که به تدریج به سمت دوران پیری و زوال عقل حرکت میکند.