معنی فارسی dottels
B1دوتلها، جمع دوتل، تکههای کوچک و نامنظم از چیزی.
Plural form of dottel, referring to multiple small, irregular pieces.
- NOUN
example
معنی(example):
دوتلهای خمیری روی میز پخش شده بودند.
مثال:
The dottels of clay were scattered on the table.
معنی(example):
او چند دوتل از پیادهرو جمع کرد.
مثال:
She collected several dottels from the sidewalk.
معنی فارسی کلمه dottels
:
دوتلها، جمع دوتل، تکههای کوچک و نامنظم از چیزی.