معنی فارسی douanier
B1گمرکچی، کارمندی که در مرزها کالاها و مسافران را بازرسی میکند.
A customs officer tasked with inspecting baggage and cargo at the border.
- NOUN
example
معنی(example):
گمرکچی چمدانهای ما را در مرز بازبینی کرد.
مثال:
The douanier checked our bags at the border.
معنی(example):
وظیفه گمرکچی اجرای قوانین گمرکی است.
مثال:
A douanier's job is to enforce customs regulations.
معنی فارسی کلمه douanier
:
گمرکچی، کارمندی که در مرزها کالاها و مسافران را بازرسی میکند.