معنی فارسی doubtably

B1

به طور شک و تردید، بنظر می‌رسد که کار یا رخدادی با اطمینان کافی انجام نمی‌شود.

In a manner that is uncertain or not confident; presumably.

example
معنی(example):

او به احتمال زیاد به مهمانی خواهد آمد.

مثال:

He doubtably will come to the party.

معنی(example):

او به احتمال زیاد مشق خود را به موقع تمام کرد.

مثال:

She doubtably finished her homework on time.

معنی فارسی کلمه doubtably

: معنی doubtably به فارسی

به طور شک و تردید، بنظر می‌رسد که کار یا رخدادی با اطمینان کافی انجام نمی‌شود.