معنی فارسی doughmaking

B1

فرایند تولید و آماده‌سازی خمیر.

The process of making dough.

example
معنی(example):

تهیه خمیر یک فعالیت سرگرم‌کننده برای بچه‌هاست.

مثال:

Doughmaking is a fun activity for kids.

معنی(example):

او از تهیه خمیر در تعطیلات آخر هفته لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys doughmaking on the weekends.

معنی فارسی کلمه doughmaking

: معنی doughmaking به فارسی

فرایند تولید و آماده‌سازی خمیر.