معنی فارسی dovetailing

B1

دندانه‌ای کردن، به معنای ترکیب یا هماهنگ‌سازی دو یا چند عنصر به صورت مؤثر است.

The process of joining or coordinating parts or plans effectively.

noun
معنی(noun):

The situation in which things are dovetailed.

example
معنی(example):

آنها در حال دندانه‌ای کردن برنامه‌های خود برای رویداد آینده هستند.

مثال:

They are dovetailing their plans for the upcoming event.

معنی(example):

دندانه‌ای کردن اجزای مختلف پروژه نیاز به برنامه‌ریزی دقیق دارد.

مثال:

Dovetailing the various components of the project requires careful planning.

معنی فارسی کلمه dovetailing

: معنی dovetailing به فارسی

دندانه‌ای کردن، به معنای ترکیب یا هماهنگ‌سازی دو یا چند عنصر به صورت مؤثر است.