معنی فارسی dowdily
B1به صورت زشت یا غیر جذاب.
In a dowdy manner; lacking elegance or style.
- ADVERB
example
معنی(example):
او هر روز به طور زشت برای کار لباس میپوشد.
مثال:
She dresses dowdily for work every day.
معنی(example):
او در رویداد به شکل زشت بدون هیچ تلاشی ظاهر شد.
مثال:
He appeared dowdily at the event without much effort.
معنی فارسی کلمه dowdily
:
به صورت زشت یا غیر جذاب.