معنی فارسی down-shifted

B1

این واژه به عمل تغییر از دنده‌ی بالاتر به دنده‌ی پایین‌تر اشاره دارد.

Changed to a lower gear in a vehicle.

example
معنی(example):

خودرو به نرمی دنده را پایین آورد در حالی که به تپه‌ی شیب‌دار صعود می‌کرد.

مثال:

The car down-shifted smoothly as it climbed the steep hill.

معنی(example):

او دنده را پایین آورد تا کشش بهتری روی جاده‌ی مرطوب بدست آورد.

مثال:

She down-shifted to get better traction on the wet road.

معنی فارسی کلمه down-shifted

: معنی down-shifted به فارسی

این واژه به عمل تغییر از دنده‌ی بالاتر به دنده‌ی پایین‌تر اشاره دارد.