معنی فارسی downland
B2منطقهای با زمینهای نرم و تپهای، معمولاً با پوشش گیاهی نظیر علف و گلهای وحشی.
Low or gently rolling land, often used for grazing.
- noun
noun
معنی(noun):
An area of rolling hills (downs), often grassy pasture over chalk or limestone.
example
معنی(example):
ما از میان دشت زیبا که پر از گلهای وحشی بود، پیادهروی کردیم.
مثال:
We hiked through the beautiful downland filled with wildflowers.
معنی(example):
این مزرعه در دشتهای تپهای جنوب انگلستان واقع شده است.
مثال:
The farm is located in the rolling downland of southern England.
معنی فارسی کلمه downland
:
منطقهای با زمینهای نرم و تپهای، معمولاً با پوشش گیاهی نظیر علف و گلهای وحشی.