معنی فارسی downlying
B1زیرین یا پایینتر، به آنچه در زیر یک سطح قرار دارد اشاره دارد.
Referring to something that is beneath or lower than another layer or surface.
- OTHER
example
معنی(example):
خاک زیرین سرشار از مواد مغذی بود.
مثال:
The downlying soil was rich in nutrients.
معنی(example):
لایههای زیرین سنگها رسوبی بودند.
مثال:
The downlying layers of rock were sedimentary.
معنی فارسی کلمه downlying
:
زیرین یا پایینتر، به آنچه در زیر یک سطح قرار دارد اشاره دارد.