معنی فارسی downwardly
B1به صورت نزولی یا به سمت پایین، توصیف کننده حرکتی که به سمت پایین اهداف یا وضعیتها حرکت میکند.
In a downward direction or manner.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a downward direction
مثال:
downwardly mobile
example
معنی(example):
بازار سهام در این هفته نوسانات نزولی داشته است.
مثال:
The stock market has been downwardly volatile this week.
معنی(example):
او به سمت زمین با نگاهی فرورفته و مشغول فکر نگاه کرد.
مثال:
She looked downwardly at the ground, lost in thought.
معنی فارسی کلمه downwardly
:
به صورت نزولی یا به سمت پایین، توصیف کننده حرکتی که به سمت پایین اهداف یا وضعیتها حرکت میکند.