معنی فارسی dows

B1

دوپرس کردن عمل جستجوی منابع آب از طریق حس کردن و نشانه‌یابی است.

The act of searching for water sources using sensitivity and guidance techniques.

example
معنی(example):

او دوست دارد قبل از بیرون رفتن دوپرس کند تا از خوش‌شانسی مطمئن شود.

مثال:

She likes to dows before going out to ensure good luck.

معنی(example):

روستائیان برای پیدا کردن آب با استفاده از یک میله ویژه دوپرس می‌کنند.

مثال:

The villagers dows for water using a special rod.

معنی فارسی کلمه dows

: معنی dows به فارسی

دوپرس کردن عمل جستجوی منابع آب از طریق حس کردن و نشانه‌یابی است.