معنی فارسی dozed

A1

گذشته فعل 'doze' که به خواب سبک اشاره دارد، نشان دهنده یک خواب موقت است.

Past tense of 'doze', indicating a light and temporary sleep.

verb
معنی(verb):

To sleep lightly or briefly; to nap, snooze.

مثال:

I didn’t sleep very well, but I think I may have dozed a bit.

معنی(verb):

To make dull; to stupefy.

معنی(verb):

To bulldoze.

example
معنی(example):

او در حالی که تلویزیون تماشا می‌کرد در صندلی‌اش چُرت زد.

مثال:

He dozed in his chair while watching TV.

معنی(example):

او در طول رانندگی طولانی چُرت زد.

مثال:

She dozed off during the long drive.

معنی فارسی کلمه dozed

: معنی dozed به فارسی

گذشته فعل 'doze' که به خواب سبک اشاره دارد، نشان دهنده یک خواب موقت است.