معنی فارسی dozily

B1

به آرامی و با حالتی خواب‌آلود.

In a sleepy or drowsy manner.

example
معنی(example):

او پس از یک خواب طولانی به آرامی بیدار شد.

مثال:

She dozily woke up after a long sleep.

معنی(example):

او به آرامی به سمت آشپزخانه رفت و هنوز نیمه‌خواب بود.

مثال:

He dozily approached the kitchen, still half asleep.

معنی فارسی کلمه dozily

: معنی dozily به فارسی

به آرامی و با حالتی خواب‌آلود.