معنی فارسی dragading
B1در حال انجام فعالیتهای مرتبط با درگاد.
Engaging in dragade events or activities.
- VERB
example
معنی(example):
آنها این آخر هفته در پارک محلی درگاد میکنند.
مثال:
They are dragading at the local park this weekend.
معنی(example):
ما برنامهریزی کردهایم که تمام تابستان را درگاد کنیم.
مثال:
We plan on dragading all summer long.
معنی فارسی کلمه dragading
:
در حال انجام فعالیتهای مرتبط با درگاد.