معنی فارسی dreamsy
B1احساسی که به خواب و خیال مربوط میشود و تخیل را تحریک میکند.
Having a dreamy quality; ethereal and imaginative.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جو جشنواره رویایی و خیالانگیز بود.
مثال:
The atmosphere at the festival was dreamsy and whimsical.
معنی(example):
نقاشی او ویژگیای رویایی داشت که تماشاگران را جذب میکرد.
مثال:
Her painting had a dreamsy quality that captivated viewers.
معنی فارسی کلمه dreamsy
:
احساسی که به خواب و خیال مربوط میشود و تخیل را تحریک میکند.