معنی فارسی drop into

B1

به یک مکان یا جلسه به طور ناگهانی یا بی‌برنامه وارد شدن.

To visit someone or somewhere briefly without a planned arrangement.

example
معنی(example):

ممکن است بعداً به کافه بروم.

مثال:

I might drop into the café later.

معنی(example):

او تصمیم گرفت برای چند دقیقه به جلسه برود.

مثال:

She decided to drop into the meeting for a few minutes.

معنی فارسی کلمه drop into

: معنی drop into به فارسی

به یک مکان یا جلسه به طور ناگهانی یا بی‌برنامه وارد شدن.