معنی فارسی dropheads
B1رها کردن یا نقطه تعادل جایی که دیگر نمیتوان ادامه داد.
To abandon or stop dealing with an issue or person.
- noun
noun
معنی(noun):
A drophead coupé.
example
معنی(example):
گروه مجبور شد تا سرها را رها کند تا به برنامهریزی خود پایبند بماند.
مثال:
The band had to dropheads to stay on schedule.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند در حین اجرای کنسرت سرها را رها کنند.
مثال:
They decided to dropheads during the concert performance.
معنی فارسی کلمه dropheads
:
رها کردن یا نقطه تعادل جایی که دیگر نمیتوان ادامه داد.