معنی فارسی drouked
B1دچار خشکی شدن، به خصوص در نتیجه عدم بارش باران.
Having become dry or parched, typically due to prolonged drought.
- VERB
example
معنی(example):
زمین پس از چندین ماه بدون باران خشک شد.
مثال:
The land was drouked after several months without rain.
معنی(example):
آنها متوجه شدند که زمین خشک برای کاشت مناسب نیست.
مثال:
They noticed the drouked terrain wasn't suitable for planting.
معنی فارسی کلمه drouked
:
دچار خشکی شدن، به خصوص در نتیجه عدم بارش باران.