معنی فارسی drowsiness

B2

خواب‌آلودگی حالتی است که فرد احساس خواب و کسالت می‌کند و معمولاً به خواب‌آلودگی منجر می‌شود.

The state of feeling sleepy or lethargic; a lack of alertness.

noun
معنی(noun):

State of being drowsy.

example
معنی(example):

خواب‌آلودگی می‌تواند نشانه‌ای از خستگی باشد.

مثال:

Drowsiness can be a sign of fatigue.

معنی(example):

بعد از ناهار، بسیاری از مردم احساس خواب‌آلودگی می‌کنند.

مثال:

After lunch, many people feel drowsiness.

معنی فارسی کلمه drowsiness

: معنی drowsiness به فارسی

خواب‌آلودگی حالتی است که فرد احساس خواب و کسالت می‌کند و معمولاً به خواب‌آلودگی منجر می‌شود.