معنی فارسی drubly
B1دروبلی، صفتی برای توصیف بافت یا شیئی که نرمی و خاصیت مرطوب دارد.
Describing a texture or object that is soft and moist.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک نقاشی دروبلی جالب بود.
مثال:
The drubly style of painting was intriguing.
معنی(example):
او بافتهای دروبلی در اثر هنری را تحسین کرد.
مثال:
He admired the drubly textures in the artwork.
معنی فارسی کلمه drubly
:
دروبلی، صفتی برای توصیف بافت یا شیئی که نرمی و خاصیت مرطوب دارد.