معنی فارسی drudgery

B2 /ˈdɹʌdʒəɹi/

کار خسته‌کننده و ملال‌آور، به ویژه کارهای یکنواخت.

Hard, menial, or dull work.

noun
معنی(noun):

Tedious, menial, and exhausting work.

example
معنی(example):

بسیاری از مردم در کارهای تکراری سختی و طاقت‌فرسا را می‌یابند.

مثال:

Many people find drudgery in repetitive tasks.

معنی(example):

او با تبدیل شدن به یک فریلنسر از کار طاقت‌فرسا در دفتر رهایی پیدا کرد.

مثال:

She escaped the drudgery of office work by becoming a freelancer.

معنی فارسی کلمه drudgery

: معنی drudgery به فارسی

کار خسته‌کننده و ملال‌آور، به ویژه کارهای یکنواخت.