معنی فارسی drum into

B1

به کسی یا چیزی به روشنی و استقامت یادآوری کردن یا آموزش دادن.

To teach or instill an idea or principle firmly, often by repetition.

example
معنی(example):

معلم سعی کرد اهمیت مطالعه را به دانش‌آموزان بفهماند.

مثال:

The teacher tried to drum into the students the importance of studying.

معنی(example):

شما باید به او بفهمانید که باید دقت بیشتری داشته باشد.

مثال:

You need to drum into him that he should be more careful.

معنی فارسی کلمه drum into

: معنی drum into به فارسی

به کسی یا چیزی به روشنی و استقامت یادآوری کردن یا آموزش دادن.