معنی فارسی drunk and disorderly
B2وضعیتی که فرد به خاطر مصرف بیش از حد الکل نه تنها مست است بلکه رفتارهای نامناسبی از خود نشان می‌دهد.
Referring to someone who is intoxicated and causing disorderly behavior in public.
- adjective
(of conduct) Illegal because of public intoxication
(of a person) Drunk, and exhibiting disorderly conduct in a public place
The student celebrated his exam success by drinking heavily and finally was arrested for being drunk and disorderly.
او به خاطر مست و بی‌نظم بودن در ملأ عام دستگیر شد.
He was arrested for being drunk and disorderly in public.
پلیس اغلب به هرج و مرج‌های ناشی از مستی و بی‌نظمی پاسخ می‌دهد.
The police often respond to incidents of drunk and disorderly behavior.
معنی فارسی کلمه drunk and disorderly
:
وضعیتی که فرد به خاطر مصرف بیش از حد الکل نه تنها مست است بلکه رفتارهای نامناسبی از خود نشان می‌دهد.
