معنی فارسی drunkenness

B2

وضعیتی که شخص به دلیل مصرف الکل تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

The state of being intoxicated with alcohol.

noun
معنی(noun):

A state of being drunk.

example
معنی(example):

مستی او باعث شد که برقراری یک گفتگوی جدی سخت باشد.

مثال:

His drunkenness made it hard to have a serious conversation.

معنی(example):

تأثیرات مستی می‌تواند چندین ساعت طول بکشد.

مثال:

The effects of drunkenness can last for several hours.

معنی فارسی کلمه drunkenness

: معنی drunkenness به فارسی

وضعیتی که شخص به دلیل مصرف الکل تحت تأثیر قرار می‌گیرد.