معنی فارسی drunkensome
B1مستکننده، به صفتی اطلاق میشود که در آن کسی با نوشیدن مشروبات الکلی حالت مستی به خود میگیرد.
Causing or characterized by drunkenness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جشن به تدریج بسیار مستکننده شد.
مثال:
The party became quite drunkensome as the night went on.
معنی(example):
فضای مستکنندهای بار را پر کرد بعد از اینکه گروه موسیقی شروع به نواختن کرد.
مثال:
A drunkensome atmosphere filled the bar after the band started playing.
معنی فارسی کلمه drunkensome
:
مستکننده، به صفتی اطلاق میشود که در آن کسی با نوشیدن مشروبات الکلی حالت مستی به خود میگیرد.