معنی فارسی ductilizing

B1

داکتیل کردن، عمل تبدیل ماده به حالت چقرمگی بیشتر.

The process of making a material more ductile.

example
معنی(example):

داکتیلیزه کردن آلیاژ کارآیی آن را بهبود بخشید.

مثال:

Ductilizing the alloy improved its workability.

معنی(example):

فرایند داکتیل کردن ممکن است چندین ساعت طول بکشد.

مثال:

The process of ductilizing can take several hours.

معنی فارسی کلمه ductilizing

: معنی ductilizing به فارسی

داکتیل کردن، عمل تبدیل ماده به حالت چقرمگی بیشتر.