معنی فارسی duddle
B1دودل کردن، به معنای بیحوصلهگی یا بیتمرکزی.
To be indecisive or hesitant.
- VERB
example
معنی(example):
درست کردن اینکه بچه با اسباب بازی هایش بازی کند.
مثال:
The baby likes to duddle with her toys.
معنی(example):
وقتی خسته میشود، تمایل دارد بیحوصله باشد.
مثال:
He tends to duddle when he gets tired.
معنی فارسی کلمه duddle
:
دودل کردن، به معنای بیحوصلهگی یا بیتمرکزی.