معنی فارسی dueness
B1درستی، حالتی که نشاندهنده درست بودن یا واقعی بودن چیزی است.
The state or quality of being appropriate, correct, or suitable.
- NOUN
example
معنی(example):
درستی پروژه در اجرای آن مشهود بود.
مثال:
The dueness of the project was evident in its execution.
معنی(example):
ما در جلسه درباره درستی استدلالهای او بحث کردیم.
مثال:
We discussed the dueness of his arguments during the meeting.
معنی فارسی کلمه dueness
:
درستی، حالتی که نشاندهنده درست بودن یا واقعی بودن چیزی است.