معنی فارسی dum

B1 /dʌm/

دوم، اصطلاحی برای توصیف فردی که در درک یا فکر کردن دچار مشکل است.

A slang term for someone who is perceived as lacking intelligence.

adjective
معنی(adjective):

Cooked with steam

example
معنی(example):

او آنقدر خنگ بود که روز تولد خودش را فراموش کرد.

مثال:

He was so dum that he forgot his own birthday.

معنی(example):

خنگ نباش، اگر به کمک نیاز داری، بپرس.

مثال:

Don't be dum, ask for help if you need it.

معنی فارسی کلمه dum

: معنی dum به فارسی

دوم، اصطلاحی برای توصیف فردی که در درک یا فکر کردن دچار مشکل است.