معنی فارسی dumbstricken
B1شگفتزده، در حالت تکان خوردن یا بیحرکتی به خاطر حیرت یا وحشت.
In a state of shock or astonishment, unable to speak or react.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او وقتی خبر را شنید، شگفتزده شد.
مثال:
She was dumbstricken when she heard the news.
معنی(example):
او در برابر سوال، شگفتزده ایستاد و نتوانست پاسخ دهد.
مثال:
He stood dumbstricken, unable to respond to the question.
معنی فارسی کلمه dumbstricken
:
شگفتزده، در حالت تکان خوردن یا بیحرکتی به خاطر حیرت یا وحشت.