معنی فارسی duneland
B1منطقهای که دارای تپههای شنی و زمینهای نرم است.
An area covered with sand dunes.
- NOUN
example
معنی(example):
کودکان از بازی در سرزمینهای شنی کنار ساحل خوششان میآید.
مثال:
The kids love playing in the duneland by the beach.
معنی(example):
پیادهروی در سرزمینهای شنزرین یک تجربه منحصر به فرد بود.
مثال:
Walking through the duneland was a unique experience.
معنی فارسی کلمه duneland
:
منطقهای که دارای تپههای شنی و زمینهای نرم است.